مخلق . [ م ُ خ َل ْ ل َ ] (ع ص ) تیر هموارکرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). تیر نسوکرده . (مهذب الاسماء). || نیک تشکیل شده و بطور کمال صورت بسته شده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). کودک صورت پدید آمده . (مهذب الاسماء). || به بوی خوش آلوده . معطر.
- دیبای مخلق ؛ به خلوق آلوده . معطر :
باغی که بد از برف چو گنجینه ٔ نداف
بنگرش چو دیبای مخلق شده چون شوش .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.