مخالطة. [ م ُ ل َ طَ ] (ع مص ) با کسی آمیختن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ) (دهار). آمیزش کردن با کسی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). خلاط. (ناظم الاطباء). رجوع به خلاط و مخالطت شود. || درآمیختن درد و آزار با کسی : خالطه الداء؛ آمیزش کردبا وی آزار. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). خالطه الداءفلاناً؛ خامره . (محیط المحیط) (اقرب الموارد). || افتادن گرگ در گوسفندان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از محیط الحمیط). || گائیدن زن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ذیل اقرب الموارد) (از محیط المحیط). و به همه ٔ معانی رجوع به خلاط شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.