محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن داود، مکنی به ابوعبداﷲ. فاضل ترین مردم روزگار خویش بود و از نخستین روز خلافت معتز عباسی وزیر او شد. از بسیاری از علما و فصحای عهد خویش دانش فراگرفت و به خط خود کتابهای بی شمار نگاشت و همه را واخوان و تصحیح کرد. ابوالحسن بن الفرات وزیر که از محمدبن داود بیم داشت اشاره به قتل او کرد و او را بکشتند (296 هَ .). از اوست :کتاب الورقه فی اخبار الشعراء. کتاب من سمی من الشعراء عمرو فی الجاهلیة والاسلام . کتاب الوزراء و کتاب الاربعة نظیر کتاب ابوهفان . (از فهرست ابن الندیم ). و رجوع به الاعلام زرکلی شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.