محقب . [ م ُ ق ِ ] (ع ص ) فصل خشک و بی باران . (ناظم الاطباء). || آن که در کان چیزی نیابد. || سواری که در ترک خود چیزی بندد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || تنگ بندنده بر شتر. (آنندراج ). || آنکه کسی را در ردیف خود کند در سواری . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). آنکه پس خود سوار کند کسی را بر شتر. (آنندراج ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.