مجلب . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) بانگ کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). غوغایی و هنگامه ساز. (ناظم الاطباء). || فراهم آینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). || جراحت که پوست فراهم آورد و به شود. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). جراحت پوست فراهم آورده و به شده . (ناظم الاطباء). || آن که چرم خام پوشاند پالان را تا اینکه خشک گردد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || یاری دهنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || بانگ زننده ٔ بر اسب در وقت دویدن تا درگذرد. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || راننده ٔ اسب . (ناظم الاطباء). زجرکننده ٔاسب . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آن که حیله می کند برای اهل و عیال و کسب می کند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.