مجغر. [ ] (اِخ ) ابوریحان بیرونی در ذکر شهرهای اقالیم سبعه آرد : اندر اقلیم هفتم بس آبادانی نیست و به وی اندر سوی مشرق مردمانی اند وحشی گونه اندرکوه و بیشه ها از جمله ترکان و به کوههای باشخرت رسد و حدهای غز وبجناک و هر دو شهر سوارو بلغار و روس و سقلاب و بلغر و مجغر و به دریای محیط رسد ... (التفهیم ص 200). ظاهراً همان است که در حدود العالم مجغری آمده است . رجوع به ماده ٔ بعد شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.