مجاهد. [ م ُ هَِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ عامر، مکنی به ابوالجیش الموفق مولای عبدالرحمن قاصربن منصور محمدبن ابی عامر امیر اندلس است . اهل ادب و شجاعت و دوستدار علم بود. در قرطبه نشأت یافت و در شورش لشکریان به جزایری که در شرق اندلس بود یعنی دانیه و منورقه رفت و بردانیه دست یافت و دانیه در زمان وی کانون قراء در غرب شد. مجاهد کتابی در عروض تألیف کرد که دلیل بر قدرت و اطلاع وی در این باب است . (از معجم الادباء ج 6 ص 243 و 244).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.