متوضاء. [ م ُ ت َ وَض ْ ض َءْ ] (ع اِ) محلی که درآن قبل از نماز شستشو میکنند و دست نماز می گیرند. (ناظم الاطباء). جای وضو گرفتن و دست و روی شستن : بر دیوار جنوبی (مسجد) دری است و آنجا متوضاء است . (سفرنامه ٔ ناصرخسرو ص 37). || آبخانه .(مهذب الاسماء). جای لازم . کنار آب و فرناک و پای خانه . (ناظم الاطباء). کنایه از مستراح . حاجتگاه . مبال . آب خانه . سرحاض . ادب خانه . خلاء. بیت التخلیه . آبشتنگاه . آبشتنگه . طهارت خانه . آبریز. بیت الخلاء. مبرز. بیت الفراغ . جایی . سرآب . تشتخانه . حاجت خانه : مملکت از دست سلیمان چهل روز برفت و سبب آن بود که چون بمتوضاء شدی انگشتر را از دست بیرون کرد. (قصص الانبیاء چ شهشهانی ص 168).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.