متوحد. [ م ُ ت َ وَح ْ ح ِ ] (ع ص ) فرد یگانه و بی مثل و بی مانند و تنها و مجرد. (از ناظم الاطباء). یگانه . منفرد. صاحب یگانگی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجل متوحد؛ مرد یگانه . واﷲ المتوحد؛ اﷲ صاحب یگانگی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). رجل متوحد؛ مرد یگانه و نیز از صفات باریتعالی جل شأنه میباشد. یقال : اﷲ المتوحد؛ خدای صاحب یگانگی . (ناظم الاطباء) : یک جوهر شش صفت متکثر باشد، متوحد و منفرد نباشد. (جامع الحکمتین ص 65). || خلوت نشین . (ناظم الاطباء). که با مردم نیامیزد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.