متهوک . [ م ُ ت َ هََ وْ وِ ] (ع ص ) سرگشته . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آشفته و حیران و سرگردان . (ناظم الاطباء). متحیر. (از اقرب الموارد) (تاج العروس ) (محیطالمحیط). || بی باکانه در آینده در چیزی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). مرتکب گناه و خطا شونده . (از تاج العروس ). || درافتنده در مغاکی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). الساقط فی هوة الردی . (تاج العروس ) (اقرب الموارد) (محیطالمحیط).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.