متنقل . [ م ُ ت َ ن َق ْ ق ِ ] (ع ص ) آن که چیزی را نقل شراب گرداند. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که تنقل میکند و پس از جام شراب جهت مزه چیزی میخورد. (ناظم الاطباء). || بسیار برگردنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). || ترجمه شده و از زبانی به زبانی دیگرنقل شده . || نقل کرده شده . || قابل حمل و نقل . (ناظم الاطباء). رجوع به تنقل شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.