متمسک . [ م ُ ت َ م َس ْ س ِ] (ع ص ) چنگ درزننده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) : به حبل تقوی و یقین و عروة وثقی دین متمسک و معتصم بوده است . (سندبادنامه ص 216). امیرنصر به مذهب امام ابوحنیفه رحمه اﷲ متمسک بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 440). || بازایستنده از چیزی . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). رجوع به تمسک شود. || ضبط کننده و باز دارنده . || سخت گیرنده . || نگاهدارنده . (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.