متلهف . [ م ُ ت َ ل َهَْ هَِ ] (ع ص ) دریغ خورنده . (از منتهی الارب ). افسوس خورنده و اندوهگین . (غیاث ) (آنندراج ). مضطرب و غم خورده و دریغ و افسوس خورده و ملول . (ناظم الاطباء). آن که افسوس خورد. دریغ خورنده . اندوهناک . ج ، متلهفین . (فرهنگ فارسی معین ). متأسف . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : روزگاری در طلبش متلهف بود و پویان . (گلستان ). || متحرک . (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.