متفرج . [ م ُ ت َ ف َرْ رِ ] (ع ص ) کسی که می نگرد. بیننده و ناظر. (ناظم الاطباء). || کسی که می آزماید و سیر و گردش میکند. (ناظم الاطباء). || کسی که شادمانی می نماید. (ناظم الاطباء). جوینده ٔ خوشی و گشایش خاطر. || گشایش یابنده از تنگی و دشواری . (فرهنگ فارسی معین ). || آن که از همراهی با دوستان کاهلی میکند. (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.