متعلم . [ م ُ ت َ ع َل ْ ل ِ ] (ع ص ) تعلیم گیرنده ، یعنی تلمیذ و شاگرد. (غیاث ) (آنندراج ). آموخته شده و پند داده شده و آموزنده و طالب علم . (ناظم الاطباء). آموزنده . یادگیرنده . تعلیم گیرنده : و چون عزیمت در اینکار پیوست آنچه ممکن شد برای تفهیم متعلم ... در شرح و بسط تقدیم افتاد. (کلیله و دمنه ). و احداث متعلمان به طریق تحصیلی علم و موعظت نگرند. (کلیله و دمنه ). یکی از متعلمان کمال بهجتی داشت و طیب لهجتی . (گلستان ). و رجوع به تعلم شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.