متضاعف . [ م ُ ت َ ع ِ ] (ع ص ) دو چند شونده . (آنندراج ). دو چندان شده . (ناظم الاطباء) : بدین سبب استشعار سلطان زیادت شد و فزع و بیم متضاعف . (جهانگشا). هر روز قوت زیاده تر و شوکت و عظمت ، متضاعف و عدد بیشتر می شد. (تاریخ قم ص 253). || دو چندان کننده . (آنندراج ). دو چندان کرده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به تضاعف شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.