متشدق . [ م ُ ت َ ش َدْ دِ ] (ع ص ) به تکلف فصاحت نماینده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). کسی که به تکلف فصاحت می نماید. (ناظم الاطباء). || فسوس کننده مردم را. (منتهی الارب ). استهزاء کننده . (ذیل اقرب الموارد). منه الحدیث : ابغضکم الی الثرثارون المتشدقون . (ذیل اقرب الموارد) || آن که در تکلم بانگ فراوان می زند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تشدق شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.