متزایل . [ م ُ ت َ ی ِ ] (ع ص ) جدا. (آنندراج ). جدا و علیحده . (ناظم الاطباء). || جدا شونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || دور و متفرق . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || فانی و ناپایدار. || زیان کرده . (ناظم الاطباء). || تجزیه شده و پراکنده . || شرم داشته شده از کسی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). و رجوع به تزایل شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.