متخرق . [ م ُ ت َ خ َرْ رِ] (ع ص ) دریده و پاره پاره . (آنندراج ). دریده و پاره پاره شده و شکافته شده . (ناظم الاطباء). رجل متخرق السربال ؛ مردی که از درازی سفر، جامه ٔ وی پاره پاره شده باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دروغگوی . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ). || فراخ دست در سخاوت و جوانمرد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تخرق شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.