مبتهج . [ م ُ ت َ هَِ ] (ع ص ) شادان . (غیاث ) (آنندراج ). شاد کننده و شاد و خرم و مسرور. (ناظم الاطباء). شاد. شادان . خوشحال . شادمان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ملوک آفاق به مخالّت دولت او مفتخر، و سلاطین جهان به مراسلت حضرت او مبتهج . (المعجم چ 1 دانشگاه ص 19).
- مبتهج شدن ؛ شاد گشتن . مسرور شدن : به اخلاق و شمائل و افعال یکدیگر مبتهج شوند. (اوصاف الاشراف ).
- مبتهج گردیدن ؛ شاد شدن . مسرور گشتن :
و بر هیچ مقصود و مطلوب مظفر و منصور و مبتهج و مسرور نگردد. (سندبادنامه ص 224).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.