مأن . [ م َءْن ْ ] (ع مص ) بر تهیگاه یا بر ناف زدن و رسیدن آن را. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || پرهیز کردن و ترسیدن .(از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || برداشتن بار و گرانی قوم را و خورش دادن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). تحمل کردن مؤونت قوم را. (از اقرب الموارد). || پروای چیزی نکردن یا خبر نداشتن از وی یا آماده نشدن برای آن و یا نگرفتن ساز و برگ او را و نجستن و تا دیرنکشیدن تعب جستجوی وی را. (منتهی الارب )؛ مامأنت مأنة؛ پروای آن نکردم و خبر نداشتم از وی و آماده نشدم برای آن و نگرفتم ساز و برگ آن را و طلب نکردم آن را و طول ندادم رنج و تعب را در جستجوی آن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دانستن چیزی را. (منتهی الارب )؛ فلان یمأنه ؛ فلان می داند آن را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || امأن مأنک و اشأن شأنک ؛ یعنی بکن کاری را که نیکو می توانی کرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ) چوب یا آهن که زمین شیار کنند به وی . (منتهی الارب ). چوبی که بر سر آن آهنی باشد و بدان زمین شیار کنند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تهیگاه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، مُؤون . (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.