مأروض . [ م َءْ ] (ع ص ) گرفتار بمرض زکام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). زکام زده . مزکوم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || کسی که دیوانگی دارد به سبب اهل زمین یا جن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دیوزده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || جنباننده ٔ سر و بدن خود را بدون قصد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || چوبی که خورده باشد آن را دیوچه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).چوبی که موریانه آن را خورده باشد. (از اقرب الموارد). چوب موریانه زده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.