مئبر. [ م ِءْ ب َ ] (ع اِ) سوزن دان . ج ، مآبر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نیش . (از فرهنگ جانسون ). نیشگاه : الشولة، کوکبان علی مئبر العقرب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- مئبرالعقرب ؛ جای شوله نزد منجمین و هم عرب . (یادداشت ایضاً). و رجوع به شوله شود.
|| سخن چینی و فساد انداختن میان دو کس .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط). || چیزی که بدان گشنی دهند درخت خرما را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). || ریگ تنک و رقیق .(منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد). ریگ تنک . (ناظم الاطباء). || زبان . (از ذیل اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.