لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت موازر. کان یهواها مزاحم بن مرة العقیلی و یتحدث الیها مدة و شاع امرها و تحدث جواری الحی به فنهاه اهلها عنها و کانوا متجاورین و شکوه الی الاشیاخ من قومه فنهوه و اشتدوا علیه فکان یتفلت الیها فی اوقات الغفلات فیتحدثان و یتشاکیان ثم انتجعت بنوقشیر فی ربیع لهم ناحیة غیر تلک قد نضرها غیث و اخصبها فبعد علیه خبرها و اشتاقها فکان یسأل عنها کل وارد و یرسل الیها بالسلام مع کل صادر حتی ورد علیه یوماً راکب من قومها فسأله عنها فاخبر انها خطبت و زوجت فوجم طویلاً ثم اجهش باکیاً و قال :
اتانی بظهر الغیب ان قد تزوجت
فظلت بی الارض الفضاء تدور
و قد زایلت لبی و قد کان حاصراً
و کاد جنانی عند ذاک یطیر
فقلت و قد ایقنت ان لیس بیننا
تلاق و عینی بالدموع تمور
ایا سرعة الاحباب حین تزوجت
فهل یأتینی بالطلاق بشیر
و لست بمحض حب لیلی لسائل
من الناس الا ان اقول کثیر.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.