لک . [ ل ُ ] (اِخ ) جان لاک . فیلسوف انگلیسی (1632-1704 م .). وی در آغاز پزشک بود، پس از آن به استادی دانشگاه آکسفرد نائل شد و در زمان سلطنت جیمز دوم به علل سیاسی از انگلستان به هلند رفت و چندی بعد با ویلیام درانژ به وطن بازگشت . با آنکه در تحقیقات فلسفی پیرودکارت است ، در عقاید مخالف اوست و کتاب «بحث درباره ٔ قوه ٔ ادراک بشری » او مؤید این مخالفت است . دکارت یک اصل معنوی یعنی افکار جبلی و غریزی و قوه ٔ عاقله ٔبشر را اساس تمام معلومات میدان است ، ولی لک بر خلاف معتقد بود که اساس معلومات بشر بر اصول مادی و ظاهری یعنی حواس مختلف اوست . معروف ترین آثار لک کتابی است که در باب حکومت کشوری (سال 1690 م .) نگاشته است .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.