لقیط. [ ل َ ] (اِخ ) ابن زرارةبن عدس الدارمی تمیمی ، مکنی به ابونهشل . فارس و شاعر جاهلی . از اشراف قوم خود بوده است . اخبار بسیار دارد. و در جنگ «شعب جبله » نه سال پیش از تولد نبی اکرم کشته شده است . (الاعلام زرکلی ج 3). «هو لقیطبن زرارةبن عدس الحنظلی . من فرسان العرب فی الجاهلیة و اجوادهم و ساداتهم و شعرائهم ، قتله شریح بن الاحوص یوم شعب جبله من ایامهم . (البیان و التبیین ج 2 حاشیه ٔ ص 137). ابن قتیبه آرد: خطب لقیط بن زرارة الی قیس بن خالد ذی الجدّین الشیبانی . فقال له قیس : و من انت ؟ قال : لقیطبن زُرارة. قال : و ما حملک ان تخطب الی علانیة؟ فقال : لان-ّی عرفت انی ان عالنتک لم افضحک و ان ساررتک لم اخدعک فقال کف ُکریم ، لاتبیت ُ واﷲ عندی غربا و لا غریباً. فزوجه ابنته و ساق عنه . (عیون الاخبار ج 4 ص 17). صاحب عقدالفرید نیز همین داستان را با عبارت دیگر ذکر کرده است (ج 7 ص 91). جوالیقی گوید: لقیط را دختری بود و او را به نام دختر کسری دختنوس ، معرّب دُخت نوش نام گذارده بود.(المعرّب ص 142). صاحب عقدالفرید در ذکر یوم شعب جبله آرد: یوم شعب جبله اعظم ایام العرب ... کان قبل الاسلام باربعین سنة و هو عام وُلد النبی (ص ) و کانت بنوعبس یومئذ فی بنی عامر حلفاء لهم ، فاستعدی لقیط بنی ذبیان لعدواتهم لبنی عبس من اجل حرب داحس فاجابته غطفان کلها غیر بنی بدر و تجمعت لهم تمیم کلها غیر بنی سعد وخرجت معه بنواسد لحلف کان بینهم و بین غطفان حتی اتی لقیط الجون الکلبی و هو ملک هجر... قال ابوعبیدة: و اقبل لقیط و الملوک و من معهم ، فوجدوا بنی عامر قد دخلوا شعب جبلة فنزلوا علی فم الشعب فقال لهم رجل من بنی اسد خذوا علیهم فم الشعب حتی یعطشوا و یخرجوا، فواﷲ لیتساقطن علیکم تساقط البعر من اًست البعیر. قالوا حتی دخلوا الشعب علیهم و قد عقلوا الابل و عطشوهاثلاثة اخماس ، و ذلک اثنتاعشرة لیلة و لم تطعم شیئاً فلما دخلوا حلوا عقلها فاقبلت تهوی فسمع القوم دویها فی الشعب فظنوا ان ّ الشعب قد هدم علیهم ، الرجالة فی اثرها آخذین باذنابها فدقت کل ّ ما لقیت و فیها بعیر اعور یتلوه غلام اعسر آخذ بذنبه و هو یرتجز و یقول :
انا الغلام الاعسر
الخیر فی ّ و الشر
والشرّ منی اَکثر
فانهزموا لایلوون علی احد و قتل لقیطبن زرارة و اُسر حاجب بن زرارة اسره ذوالرقیبة و اُسر سنان بن ابی حارثة المری اسره عروةالرحال فجز ناصیته و اطلقه فلم تشنه و اُسر عمروبن عمروبن عدس ، اسره قیس بن المنتفق فجز ناصیته و خلاه طمعاً فی المکافاءة فلم یفعل و قتل معاویةبن الجون و منقذبن طریف الاسدی و مالک بن ربعی بن جندل بن نهشل ... (عقدالفرید ج 6 صص 8 - 12).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.