لقط. [ ل َ ق َ ] (ع اِ) آنچه برداشته وبرچیده شود از خوشه و جز آن . یقال : لقطنا الیوم لقطاً کثیراً؛ یعنی بسیار خوشه چیدیم امروز. (منتهی الارب ). لقاط. (السامی ). خوشه که برچینند. (مهذب الاسماء). || آنچه برکنند از برگ درخت . ج ، القاط. || برداشته و برچیده . (منتخب اللغات ). || پاره های زر که در دکان یافته گردد. (منتهی الارب ). پاره های زر که از معدن یابند. (مهذب الاسماء). و الجید المختار (من الذهب ) یسمی لقطاً لانه یلقط من المعدن قطاعاً و یسمّی رکازاً و ارکز المعدن اذا وجد فیه القطع. (الجماهر ص 223). || نوعی ازتره ٔ پاکیزه که ستور حریص آن باشد. (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.