لسان الثور. [ ل ِ نُث ْ ث َ ] (ع اِ مرکب ) گاوزبان وآن گیاهی دوائی باشد. نباتی است مفرّح ، گرم و تر. بوغلس . گل گاوزبان . حمحم . کحیلاء. کحلاء. (منتهی الارب ). کحیلاء یا شنجار که نباتی است . (از المنجد). حکیم مؤمن گوید: لسان الثور، به فارسی گاوزبان نامند. برگ نبات او با خشونت و سطبر و مایل به سیاهی و مفروش بر زمین و بر روی آن نقطه های سفید شبیه بخار و زغب دار و ساقش قریب به ذرعی و مزغب و شاخهای او با زغب و باریک و سفید و گلش لاجوردی به شکل گل انار و تخمش مستدیر و لعابی و در جبال دارالمرز کثیرالوجود است و قسمی که در اصفهان و بعضی بلاد گاوزبان میدانند مرماحور است و گل او لاجوردی و کوچک و مدور میباشد. در اول گرم و تر و قوتش تا هفت سال باقی است گل او الطف و جمیع اجزای او مفرّح و مقوی اعضای رئیسه و حواس و مسهل مرّةالسودا و صفرا و جهت امراض سوداوی و سرسام و برسام و جنون و مالیخولیا و خفقان و خشونت سینه و سرفه و ضیق النفس و نیکویی رخسار و سنگ مثانه و یرقان و تقویت حرارت غریزی مؤثر و مضر سپرز و مصلحش صندل و قدر شربت از آبش تا چهار وقیه و از جرم او ده درهم وبدلش به وزن او ابریشم محرق و چهار دانگ آن پوست ترنج است . و چون از آب او و آب سیب و آب مویز شراب ترتیب دهند ده مثقال آن تفریح به حد یک رطل شراب میکند بدون ازاله ٔ عقل . و دو درهم گل او با یکدرهم طین ارمنی و دو درهم شکر رافع خفقان است و عرق گاوزبان جهت امراض سوداوی مفید و در سایر افعال ضعیف تر و قدر شربتش سی مثقال است و برگ سوخته ٔ او جهت قلاع اطفال و سستی بن دندان و حرارت دهان مفید است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). صاحب اختیارات بدیعی گوید: حشیشی است که به پارسی گاوزبان گویند و گویند نوعی از مرو است و بهترین آن شامی بود یا خراسانی ورق وی غلیظ بود و بر وی نقطه ها بود و طبیعت آن گرم و تر بود و گویند نزدیک به اعتدال بود و در وی سردی اندک بود و تر بود در آخر درجه ٔ اول و آنچه خشک بود رطوبت آن کمتر بود و گویند سرد و تر بود در سوم سوخته ٔ آن قلاع کودکان زایل کند والتهاب دهن ساکن کند و وی مفرح دل بود و مقوی آن و خفقان و علت سوداوی را نافع بود چون با نبات بپزند وگویند مضر بود بسپرز و مصلح آن صندل سرخ بود و بدل آن به وزن آن ابریشم سوخته و چهار دانگ وزن آن پوست اترج و گویند بدل آن بادرنج بویه و هندبا و گویند مصلح آن هلیله ٔ پرورده است و بدل آن دو وزن آن پوست اترج است . ابوریحان بیرونی گوید: لسان الثور بسریانی لساناثورا گویند و به یونانی بوذااغلاس و فسیورا و به پارسی زبان گاو گویند. نبات او را برگهای پهن باشد و درشت . «به » گوید آن گیاهی است که برگهای او پهن باشد بشبه برگ مرو و درشت باشد و بر اطراف برگ همچنان دندانها باشد که بر پای ملخ بود و رنگ او میان سبز و زرداست «دوس » گوید برگ او گسترده بود و درشت بود و رنگ او سیاه بود و هیأت او خرد باشد و به زبان گاو مشابه بود و از خواص او آن است که چون در شراب بخورند نشاط زیاده کند «ص اونی » گوید گرم و تر است اندوه ببرد و نشاط انگیزد و اگر با شراب بخورند خفقان را سود دارد و جمله ٔ علتهای سوداوی را زایل کند قلاع را و سرفه و درشتی سینه و گلو و خشکی قصبه ٔ شش را چون با عسل بهم بیامیزند و بخورند مفید است و برگ او درشت بودو پهن . (ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان ). ضریر انطاکی در تذکرة گوید: بالیونانیة بوغلص و الفارسیة گاوزبان . نبت ربیعی غلیظ الورق خشن حرش الی السواد یفرش علی الارض و ساقه مزغب بین خضرة و صفرة کرجل الجراد و اصول فروعه دقاق بیض و فی وجه الورق نقط بیض ایضاً کبقایاشوک او زغب یرتفع من وسطه ساق نحو ذراع فیه زهر لازوردی یخلف بزرا مستدیرا لعابیا یبلغ بحزیران و یدخر آخرالجوزاء و تبقی قوته سبع سنین و موضعه جبال فارس و ذروات جزیرة الموصل و یقال ان الذی یستعمل بدله فی غیر هذه البلاد هوالمرماخور و کانه کذلک و هو حار رطب فی الاولی او بارد شدید التفریح والتقویة للرئیسة والحواس جمیعاً و یسهل المرتین فینفع بذلک من الجنون و الوسواس والبرسام و المالیخولیا و اوجاع الحلق و الصدر و الرئة و السعال واللهیب و رماده من القلاع و امراض اللثة ذروراً و یکون من عصیره و عصیر التفاح والزبیب شراب . نقل فی الخواص ان اوقیة و نصفا منه تعدل رطلا من الخمر الخالص فی شدة التفریح مع حضورالذهن و بالطین الارمنی یمنع الخفقان و ینعش القوی الغریزیة و یزیل الیرقان و الحصی و یصفی اللون و هو یضرالطحال ویصلحه الصندل و شربة مائه اربع اواق و جرمه عشرة دراهم و بدله مثله ریباس و نصفه سنبل و ربعه اسارون .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.