لزوب . [ ل ُ ] (ع مص ) لزب . برآمدن بعض چیزی در بعض . || درچفسیدن . چسبیدن . (منتهی الارب ). دوسیده شدن . (دهار) (تاج المصادر). دوسیدن . یعنی چفسیده شدن . لصوق . برچسبیده شدن . (ترجمان القرآن جرجانی ). || چسبیدن گل و خشک شدن آن . || ثابت و بر پای بودن . || خشک گردیدن سال . (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.