لدغة. [ ل َ غ َ ] (ع مص ) لسعة. نهشة. نیش زدن مار و کژدم .(غیاث ). گزیدن : و بدانکه هرجا گل است خاراست ... و آنجا که در شاهوار است نهنگ مردم خوار است و لذت عیش دنیا را لدغه ٔ اجل در پس است . (گلستان ).
- موضع لدغة ؛ جای گزیدگی : و اذا شرب ماؤه او صب علی موضع اللدغة... (ابن البیطار).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.