لت . [ ل َت ت ] (ع مص ) کوفتن . || بستن . (منتهی الارب ). ببستن چیزی محکم . (تاج المصادر). || تر کردن پِسْت و جز آن . (دهار).تر کردن پِسْت . (منتهی الارب ). درآشوردن . بهم زدن .
سویق حاف ٌ؛ پِسْت لت ناکرده . (منتهی الارب ). غیر ملتوت : لت السویق ، عجنه ؛ یعنی خمیر کرد پست را.
- لت کردن سویق ؛ آشوردن ِ پِسْت .
|| استوار کردن . || شکستن . || سائیدن . || ریزه ریزه کردن . || چفسانیدن . قد لَت فلان بفلان ؛ ای التزمه و قرن معه . || نزدیک کردن . (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.