لب . [ ل ُب ب ] (اِخ ) ابن عبدالملک بن احمدبن محمدبن نذیرالفهری (ابوعیسی ) من اهل شنتمریة الشرق . سکن بلنسیة روی عن ابیه ابی مروان ، و تولی قضاء بلده وراثة ثم سعی به الی السطان فغربه عن وطنه و اسکنه حضرة بلنسیة الی ان توفی بها بعد سنة 540، حدث عنه ابنه ابوالعطاء وهب بن لب و ابوعبداﷲ محمدبن مسعودبن خلف بن عثمان العبدری من شنتمریة الشرق ، سکن مرسیة و رحل حاجاً و سمع من ابی علی الصدفی . (الحلل السندسیة ج 2 ص 104).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.