قندول . [ ق َ] (معرب ، اِ) درختی است در شام و به فارسی دار شیشعان است . شکوفه ٔ او را روغنی است غریب الافعال . (منتهی الارب ). درختی است خاردار که آن را دار شیشعان نامند. یکی آن قندوله است . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).به کسر اول به لغت رومی دارشیشعان است و آن درختی است خارناک . (برهان ) (آنندراج ) . رجوع به دارشیشعان و فهرست مخزن الادویة شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.