قماص . [ ق ِ ] (ع مص ) برجستن اسب و جز آن و برداشتن هر دو دست را معاً و بنهادن هر دو را معاً. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ما بالعیر من قماص ؛ ای وثوب . و این مثل است برای ضعیف و ناتوانی که حرکت نتواند کرد و کسی که پس از عزت خوار و زبون گردد. (اقرب الموارد). || درکشیده شدن پی اسب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به قَمص شود. || (اِمص ) قلق و اضطراب . (اقرب الموارد). بیقراری و برجهندگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). و گاهی مضموم شود. (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.