قلوه . [ ق ُل ْ وَ / وِ ] (اِ) کلوه . کلیه . گُرده . یکی از دو غده ٔ بزرگی که بر دو طرف پهلوی انسان و حیوان است و از آن شاش تولید میشود. نام فارسی آن گرده است . این لفظ مبدل از لفظ کلیه ٔ عربی است . (فرهنگ نظام ).
- قلوه سنگ ؛ رجوع به این کلمه شود.
- قلوه کن شدن جامه ؛ پاره شدن آن به اندازه ٔ قلوه .
- امثال :
دل دادن و قلوه گرفتن ؛بانهایت عشق و علاقه به سخنان یکدیگر گوش دادن . مات سخنان هم شدن .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.