قلز. [ ق َ ] (ع مص ) نوعی از خوردن شراب ، و فعل آن از نصر و ضرب است . (منتهی الارب ). نوعی آشامیدن . (اقرب الموارد). || زدن . || تیر انداختن . || شادمانی نمودن و برجهیدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ): قَلَزَ فلان ؛ نشط و وثب ، و یقال قلز الطائر. (اقرب الموارد). || لنگیدن . || نکته ها کردن بر زمین به چوب دستی . || خوراندن . || سپوختن ملخ دم را به زمین تا بیضه دهد. || (ص ) مرد سبک سست . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): رجل قلز؛ ای خفیف ضعیف . (اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.