قعو. [ ق َع ْوْ ] (ع اِ) چرخ چاه چوبین باشد، یا آهنی مانند آن . || محور آهنی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || دو چوب بکره ٔ دلو که تیر چرخ بر آن باشد، یا آهنی است که بر او بکره گردد.(منتهی الارب ). || (ص ) رجل قعوالعجیزتین ؛ مرد لاغرسرین ، یا درشت و سطبر سرین ، یا آنکه سرینش برآمده و گسترده باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.