قطاف . [ ق ِ ] (ع مص ) تنگ تنگ رفتن و کند رفتن و بد رفتن . (از اقرب الموارد): قطف قطفاً و قطافاًو قطوفاً؛ ضاق مشبها و بطؤ و اسأت السیر و ابطأت ، و یا قطاف اسم است نه مصدر، گویند فی دابته قطاف ؛ ای ضیق فی المشی . (اقرب الموارد). || (اِ)گام تنگ . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || موقع چیدن میوه . (اقرب الموارد). هنگام انگور درودن . (منتهی الارب ). قَطاف . (اقرب الموارد). || ج ِ قِطْف ، به معنی خوشه ٔ انگور. (اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.