قصب الجیب . [ ق َ ص َ بُل ْ ج َ ] (ع اِ مرکب ) قصب الجب . قصب الحبیب . قسب الجیب . قصب انجیر. گوته شاعر آلمانی در یکی از اشعارش بدین مضمون :آگاه باش باید خامه ای پدید آید که در جهان شیرینی را بپراکند، و کاش قلم من همه ٔ زیبایی ها را می پراکند!از عبارات معروف سعدی الهام گرفته که در مقدمه ٔ گلستان میگوید «و قصب الجیب حدیثش همچون شکر میخورند». گوته این مضمون را در ترجمه ٔ گلستان به فرانسه که به وسیله ٔ «دورمری » در سال 1858 م . در پاریس منتشر شده است خوانده بی آنکه بداند هموطنان و دوستداران سعدی ازلحاظ لغت درباره ٔ ترکیب قصب الجیب چه اختلافات و تفسیرهایی خواهند داشت ، چه مترجم فرانسوی «قصب الجبیب حدیث » را به «سخنان روان قلم » ترجمه کرده است . اینک عین تفسیرات و آراء لغت نویسان و مخصوصاً رأی استاد دهخدا را در این باره می آوریم : قصب الحبیب به فتحتین ، نوعی از خرما و قیل نوعی از نیشکر و قیل نوعی از شیرینی مسموع از میان ابن علیه الرحمة و الغفران کذا فی القنیة اما میان شیخ بیاره قوام نقل از میان ابن مذکورمیکردند؟! که قصب الجیب آن است که شوهر مر زن را و زن مر شوهر را گل آکنده میزند که در هند نولاسنی نامند اما این معنی مناسب مقام یافته نمی شود. (مؤید الفضلاء). قصب الجیب به فتحتین قاف و صاد و جیم عربی مکسور، نوعی از خرما و گیاهی است که اندک شیرینی دارد از خیابان و گویند که آن بیخ کانسن است که در قرب دریا روید. و بعضی قصب الجب نوشته اند به ضم جیم و تشدید باء موحده به معنی چاه ، پس قصب الجب به معنی نی که به صحراء در میان چاههای کهنه میروید. و بعضی قصب الجیب به فتح جیم گفته اند و آن پاره ٔ کوچک از نی باشد که نامه بران نامه های امراء در آن نهاده به کیسه ٔ جیب پنهان ساخته به مسافات بعیده میبرند. و بعضی محققین قصب الحبیب نوشته اند به فتح حای مهمله و کسر بای موحده و سکون تحتانی به معنی نیشکر، در این صورت در فقره ٔ گلستان به جای نیشکر لفظ شکر مینویسند به این طور: و قصب الحبیب حدیثش را که همچون شکر میخورند. (آنندراج ). قصب الجیب پاره ٔ کوچکی از نی که در آن نامه نهاده و در جیب پنهان کرده به مسافات بعیده برند و نیز نوعی از خرما. (ناظم الاطباء). قسب الجیب به فتح قاف و سکون «س » و «ب »، به معنی خرمای خشک که در دهان از هم بپاشد (حاشیه ٔ گلستان چ قریب )، این کلمه در گلستان سعدی آمده است و معنی آن تاکنون نامفهوم و صورت کلمه مشکوک فیه بود، بیت ذیل از بسحاق اطعمه که اخیراً در دیوان او دیده شد صورت آن را معین و معنی آن را نیز تا حدی معلوم کرد. بیت این است :
نخود و کشمش و پسته خرک و میوه ٔ تر
قصب انجیر و دگر سرمش اسفید بیار.
بی شک قصب الجیب سعدی همین قصب انجیر بسحاق است و معنی آن از قبیل میوه هاست نه شیرینی ها و حلواها و پختنی هاو شاید انجیر خشک به رشته کشیده یا انجیر خشک به گردو و بادام انباشته باشد مانند جوزاکند (جوزقند) و غیره . (از محمدِ پروین گنابادی ، مجله ٔ دانش سال 3 ص 365 از لغت نامه ٔ دهخدا در پاورقی لغت ذکر و جز آن ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.