قشعة. [ ق َ ع َ ] (ع اِ) یکی قَشْع. (اقرب الموارد). || پاره ٔ پوستین . (منتهی الارب ). پاره ٔ پوستین کهنه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || گنده پیر. (منتهی الارب ). عجوز. (اقرب الموارد). || (ص ) زن پراکنده ٔ نرم گوشت از پیری . || (اِ) ابرپاره ٔ باقی مانده بعدِ گشاده شدن . || پاره ای از چرم خشک . قِشاع . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || پاره ای از گِل خشک کفیده . (منتهی الارب ). || گیاه کشوثا. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (فهرست مخزن الادویه ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.