قسطلانیة. [ ق َ طَ نی ی َ ] (ع اِ) قوس قزح . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قسطلان و قسطلانی شود. || سرخی شفق . (منتهی الارب ). حمره ٔ شفق . || (ص نسبی ) جامه ٔ سرخ منسوب به بافنده ای به نام قسطلان ، یا منسوب به قسطله که شهری است در اندلس . || (اِ) کثرت غبار. گویند: غشیتهم قسطلانیة. (اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.