قرقار. [ ق َ قا رِ] (ع اِ فعل ) آواز بکن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). اسم فعل است بمعنی امر، و آن شاذ است ، چه از رباعی مجرد بنا شده است . (اقرب الموارد). و این کلمه معدول از قرقر بمعنی صوت است ، و از رباعی جز لفظ قرقار وعرعار لفظ دیگری معدول نشده است . (از منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.