قرط. [ ق ُ ] (ع اِ) شعله ٔ آتش . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || نره ٔ خرد کودک . (منتهی الارب ). || الصرع علی القفا. (اقرب الموارد). || پستان . || آویزه ٔ اعلای گوش . (منتهی الارب ). || گوشواره ٔ بناگوش . ج ، اقراط، قُروط، قِراط، قِرَطة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شبدر که گیاهی است مانا به اسپست ، مگر بزرگ از آن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). || (اِخ ) ثریا را به علاقه ٔ مشابهت گویند. (اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.