قربق . [ ق ُ ب َ ] (اِخ ) نام بصره است در قول قحفان عنبری : ما شربت بعد طوی القربق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). نام جایی است . ابوعبید آن را به کاف و قاف هر دو روایت کند و گوید: آن بصره است . اصمعی سراید :
یتبعن ورقاء کلون العوهق
لاحقة الرجل عنود المرفق
یا ابن رقیع هل لها من مغبق
ما شربت بعد قلیب القربق .
نضربن شمیل گوید: این کلمه فارسی معرب و اصل آن کلبه است . (از معجم البلدان ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.