قراقر. [ق ُ ق ِ ] (اِخ ) وادی ای است طایفه ٔ کلب را در سماوه از نواحی عراق که خالدبن ولید هنگامی که آهنگ شام داشت در آن فرود آمد و درباره ٔ آن گفته اند :
ﷲ درّ رافع انی اهتدی
خمساً اذا ما سارهاالجیش بکی
ما سارها من قبله انس یری
فوز من قراقر الی سوی .
و شعراء از قراقر فراوان یاد کرده اند. (از معجم البلدان ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.