قرافة. [ ق َ ف َ ] (اِخ ) ناحیه ای است از فسطاط مصر که از بنی غصن بن سیف بن وائل از طایفه ٔ معافر بوده و قرافه دوده ای است از معافر که در این سرزمین سکونت کردند و آنجا به نام آنان خوانده شد. این سرزمین اینک قبرستان مردم مصر است و در آن ساختمانهای با شکوه و مجلل و محله های پهناور و بازار و مشاهدی برای صالحان و بزرگان است از جمله مقابر ابن طولون و ماذرائی و در آن زمین قبر امام ابوعبداﷲ محمدبن ادریس شافعی رضی اﷲ عنه در مدرسه ای که برای فقیهان شافعی است قرار دارد. قرافه تفرجگاه اهل قاهره و مصر است . ابوسعد محمدبن احمد عمیدی گوید :
اذا ماضاق صدری لم اجد لی
مقر عبادة الا القرافَه ْ
لئن لم یرحم المولی اجتهادی
و قلة ناصری لم الق رافَه ْ.
و گروهی از محدثان به قرافه منسوبند. (از معجم البلدان ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.