قدم شمرده نهادن . [ ق َ دَ ش ُ / ش ِ م ُ دَ / دِ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) به احتیاط تمام راه رفتن . (آنندراج ) :
قدم شمرده نهد حسن در قلمرو خط
چو عاملی که به پای حساب می آید.
صائب قدم شمرده نهد بر بساط گل
در پای رهروی که شکسته ست خارها.
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قدم شمرده نهادن . [ ق َ دَ ش ُ / ش ِ م ُ دَ / دِ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) به احتیاط تمام راه رفتن . (آنندراج ) :
قدم شمرده نهد حسن در قلمرو خط
چو عاملی که به پای حساب می آید.