قبوع . [ ق ُ ] (ع مص ) سر در پوست کشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گویند: قبع القنفذ قبوعاً؛ سر در پوست کشید خارپشت . (آنندراج ) (منتهی الارب ). قبع الرجل فی قمیصه ؛ سر در گریبان پیراهن کشید و سپس ماند از یاران خود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.