قباقب . [ق ُ ق ِ ] (اِخ ) نام نهری است در ثغر. (منتهی الارب ). متنبی در اشعار زیر از آن یاد کرده است :
و کرت فمرت فی دماء ملطیة
ملطیة ام للبنین ثکول
و أضعفن ماکلفنه من قباقب
فاضحی کان الماء فیه علیل .
و آن نزدیک ملطیه قرار دارد ونهری است که در فرات میریزد. در اینجا نوق بن بُرید بکائی بن امراءة کعب الاحبار که در صائفه خروج کرده بودکشته شده است . (معجم البلدان ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.