قالیچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) قالی کوچک . قالی خرد. مصغر قالی . (آنندراج ) :
آمدی لب بام قالیچه تکاندی
قالیچه گرد نداشت خودت را نماندی .
|| بالای ران از طرف وحشی پهلو. بند استخوان ران و تنه از برون سوی . قسمتی از نشیمن و سرین . بالای سرین از پشت .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.